آينه

لايه گچي سقف جلوي حمام خانه ، ريخته بود.درست است كه چند روز بيشتر به ويراني خانه و حمام آن نمانده بود ؛ ولي حس زنانه ام اجازه نمي داد به راحتي از كنارش بگذرم.با تكه هاي پارچه اي كه از قبل داشتم ، حاشيه اي به آن دادم و شبيه به آينه هاي حمام شد كه تا چند سال پيش در بساط دست فروش ها زياد ديده بودم ؛ البته آينه من از خاك بود ؛ولي انگار خودم را بهتر در آن مي ديدم.


اين كار چيدمانيست در مكاني خاص

87.6

عكس ها از راحله زمردي نيا

پيله

با قدي كمي بيشتر از ۱۵۰ درون تاقچه اي در پايين ترين پاگرد پله هاي خانه اي كه چند روز بيشتر به ويرانيش نمانده بود به سختي مي شود جا گرفت.

عكس از تارا

 و اگر بخواهي همچون آدم هايي كه دنيايي كوچك دارند،پيله اي براي خود ببافي؛بايد چند ساعتي را در جايي تنگ و با محدوديت هاي حركتي به سر كني .

عكس از راحله زمردي نيا

در پيله ،دلبستگي هاي رنگارنگمان را به اجرا گذاشتم.

تهران   ۱۳۸۷.۶

چاه

امید داشت سر طنابی بدست آرد

 ناگاه سنگی بر سرش خورد